من احمق بودم از اون احمقایی که خود باهوش پنداری دارن تازه فکر میکردم که یه نویسنده ی خیلی خفنم که تموم نوشته هاشو با رنگ طوسی مینویسه و از به فونت خیلی باکلاس که نشوندهنده ی فرهیختگیه استفاده میکنه . ولی در حقیقت من تموم فکرم پسر بلوک روبه روییمون بود که پلیور قرمز با کاپشن جین میپوشید. یادمه وقتی که سیگاری شد خیلی ازش بدم اومد اخه من علاوه بر همه ی اینا یه قدیسه هم بودم .
اما الان از همه ی اونا فقط خود باهوش بینیم برام باقی مونده خب هر کسی یه خصوصیتی داره و در حقیقت این خاصیت منه . به کسی هم هیچ ربطی نداره این که مسائل خصوصی دیگران به من ربط داره نمیتونه یه معادله ی دو طرفه باشه .
نارسیس
نارسیس
چه قدر باهاش احساس نزدیکی میکنم اخه خیلی خفنه اره واقعا خفنه تازه یه جورایی هم هست یه جورای غیر قابل توصیفی