کاش می شد مدرسه را هنگامی دید که دکتر حیدر میرزا به عنوان اولین دانش آموخته دارالفنون، در حال دریافت گواهی نامه تحصیلی اش است.*
کاش می شد مدرسه را هنگامی دید که میرزا اسداله، معلم فارسی و عربی دارالفنون، مشغول اقامه نماز جماعت به عنوان پیشنماز است.
کاش امیرکبیر هم بود.
دارالفنون را که دیدم یاد باغ نگارستان افتادم، شاید شباهت غریبی داشته باشند این دو مکان با هم، شاید هم شباهتی قریب؛ بانی دارالفنون در زمان افتتاحش غایب است و دربند، و کمی بعد هم می کشندش. در باغ نگارستان مردی دیگر، قائم مقام فراهانی، محمد شاه قاجار را به تخت سلطنت می نشاند و چند سال بعد توسط همین شاه قاجار و در همین باغ به قتل می رسد...
نکته 1/ با چند دوست وبلاگی رفته بودیم بازدید مدرسه دارالفنون
نکته2/ کتابهایی که از آنها در تهیه مطلب استفاده شده، جغرافیای تاریخی تهران از محسن معتمدی و رویدادها و یادمانهای تاریخی تهران از ناصر تکمیل همایون
نکته3/ برای آنها که نرفته اند، باغ نگارستان،نعمت و غنیمتی است در دلِ دود و ترافیک میدان بهارستان
* اگر خواستید، قسمتی از متن گواهی نامه دانش آموختگیِ اولین دانش آموخته دارالفنون را در ادامه بخوانید
شرایط گرفتن ویزای دانشجویی امریکا Student Visa
این نوع ویزا از گروه ویزای غیر مهاجر است که به طور کلی ویزای نوع F برای دانشجویان دانشگاهی academic students و ویزای نوع M برای دانشجویان nonacademic vocational students صادر می شود.
اگر اصولا به عنوان توریست به ایالات متحده مى روید ، ولى قصد دارید دوره کوتاه تحصیلى کمتر از 18 ساعت در هفته بردارید ، احتمالا مى توانید با داشتن ویزاى توریستى این کار را انجام دهید . اگر دوره تحصیلى مورد نظرتان بیشتر از 18 ساعت در هفته باشد به ویزاى تحصیلى احتیاج خواهید داشت.
مدارک مورد نیاز:
خدمات ما فقط ، تعیین وقت مصاحبه سفارت ، پر کردن فرم سفارت ، واریز پول به حساب سفارت است در صورت نیاز به این خدمات به شماره 09123271966 تماس بگیرید
مصاحبه ای با طعم قهوه اسپرسو
وقتی بی مقدمه با مدیر یک کافی شاپ مصاحبه میشود
ساعت حدود 19:20 دقیقه. عصر شنبه ای زیبا از سیزدهمین روز دی ماه. برنامه ی عصرگاهی رادیو آوای پاسارگاد در حال اجراست که یکی از اعضای رادیو ستارخان سری به اتاق رادیو می زند تا درخواستی داشته باشد. ( در پرانتز لازم است بگویم که همه ی کسانی که تبلیغات خود را به دست رادیو آوای پاسارگاد سپرده اند با نام: خانواده ی آوای پاسارگاد خوانده می شوند.) مدیر "کافی شاپ اسپرانزا" در حال صحبت با کارگردان برنامه است که ایده ای به ذهن گوینده می رسد، سرضرب این طور عنوان می کند که: حضور مدیر محترم کافی شاپ اسپرانزا سلام عرض می کنم. الان یکی از مدیران خوش اخلاق در کنار ما هستند، یه فاصله موسیقی از اتاق فرمان می گیریم، بر می گردیم با یه مصاحبه ی جذاب در خدمت شما خواهیم بود.
و صدای موسیقی بالا می رود.
مدیر کافی شاپ تا به خود بیاید، متوجه میشود ناخواسته به یک گپ و گفت صمیمانه دعوت شده است. لبخند بر لب می گوید: من فکر می کردم فقط ما بلدیم مشتری رو با زبون خاصمون بِکِشیم توو کافی شاپ. شما از ما هم واردتری براری اینکه طرفو توو عمل انجام شده قرار بدی.
کارگردان می خندد و می گوید: اینه دیگه آقای گواهی. گوینده جماعت اینه! به خصوص اگه شَمّ خبرنگاری م داشته باشه. دیگه اونوقته که باید بگی: پدر بگرید...... مادر عزاداری کند.
هر دو می خندند. آقای گواهی می گوید پس بذار عزاداریمون خوش طعم تر باشه اونم با قهوه.! اجازه بدین برم سه تا قهوه بیارم، بعد در خدمتم. کارگردان اعلام می کند نیازی نیست و مدیر کافی شاپ می گوید: ترجیح می دهم قهوه هایم را بخورید و بعد با شما مصاحبه کنم.
چاره ای نیست. قبول می کنیم. آقای گواهی آماده میشود که به سمت کافی شاپش برود. در طبقه ی بالا. و تا آمدن دوباره ش به اتاق رادیو، گوینده تصمیم می گیرد چند بار اعلام کند که قرار است مصاجبه ای زنده و جتماً جذاب را بشنویم. و اینکه اگر سایر دوستان هم علاقمندند تا با آنها مصاحبه ای انجام شود می توانند به اتاق رادیو آوای پاسارگاد بیایند و اعلام آمادگی کنند.
در آستانه ی در اتاق رادیو، مدیر کافی شاپ می گوید: راستی انتخاب کنید: قهوه ی ترک؟! اسپرسو یا فرانسه؟ من و کارگردان اسپرسو سفارش می دهیم و آقای رضوی- دیگر همکارمان، قهوه ی ترک.
آقای گواهی می رود تا با سینی قهوه برگردد و مصاحبه را آغاز کنیم.
با برگشتن آقای گواهی، کارگردان رادیو- آقای جسن زاده یکی دیگر از آن اصطلاحات مخصوص به خود را به کار می برد. در حالی که مدیر کافی شاپ، سینی حاوی سه لیوان قهوه و مخلفات داخلش را روی میز می گذارد، کارگردان با شیطنتی که در کلامش موج میزند این جمله را می گوید که: آروم باش آقای گواهی. هیچی نیست فقط باید گفت: افتادی توو هچل قناری!!!! اونم بدون برنامه ریزی.
مدیر کافی شاپ با خوشحالی می گوید: این چالش ها را دوست دارد. بعد هر دو می خندند و هر کدام از ما قهوه ای را که سفارش دادیم هم می زنیم تا کمی مز مزه کنیم و سپس گزارش شروع شود. این شرط آقای گواهی ست: "تا قهوه ام را امتحان نکنید، کلامی حرف نمیزنم"!!!!
قهوه را نوشیدیم و......