سنگینی تنهایی از نبودن دیگری نیست
سنگینی تنهایی بهخاطر جدایی از خود است
آنکه دلت برایش تنگ شده، خودت هستی
ما برهنه و تنها بهدنیا میآییم، اما پر از حیرتیم
به کودکان بنگر که چگونه شادند
همیشه آمادهاند تا چیزهای تازه را کشف کنند
و پُرند از شوق زندگی با بزرگ شدن، در قوانین اجتماعی
و توقعات پدر و مادرمان ـکه از قضا ما را دوست هم دارند!ـ حبس میشویم
و آهسته آهسته… خودمان را فراموش میکنیم
تو تنهایی… دیگری تنهاست
حالا دو تنها با هم ملاقات میکنند
ماه عسل؛ شیرینی ملاقات با تنهایی دیگر است
و شوق اینکه دیگر تنها نیستی
دیر یا زود میفهمی که «حالا میخواهیم چهکار کنیم؟
اتفاق خاصی قرار نیست بیفتد.
او هم بهاندازهی من تنهاست… حالا دو تنها با هم هستند…»
دو زخم حتی اگر باهم باشند، نمیتوانند به شفا و درمان هم کمک کنند
بنیآدم اعضای یکپیکرند… هیچ انسانی جزیرهای جدا و دورافتاده نیست…
همهی ما به چیزی بیپایان و نادیدنی تعلق داریم… وجودمان بیحد و مرز است
اینها تجربیات کسانیاست که اول خودشان را دوست میدارند؛
طوریکه میتوانند چشمهایشان را ببندند و در تنهایی شاد باشند…
این یعنی مراقبه !
مدیتیشن یعنی شاد بودن در تنهایی
اگر در تنهاییت شاد باشی،
این شادی وجودت را پر میکند و از آن سرریز میشود
و دیگران را به شکل عشق در بر میگیرد
به عمق تنهاییت برو… تحمل تلخی تنهایی، فقط با مراقبه ممکن است
تنهایی طعامیاست که در دهان تلخ مینماید،
اما زمانی که به معدهات برسد، شیرین خواهد شد.
برگردان از فرشید قهرمانی