صدای پای آب
صدای پای آب آید به گوشم
که فریادی کشد اینک خموشم
صدایی از پی درد است جانم
چنان سوزاند اینک استخوانم
صدای شر شر آب است مظلوم
که بی رحمانه اینک گشته محکوم
صدایش یک پیام آرد برایم
که جانان پدر من کم بهایم
اگر قدر و بهایم را ندانید
سرود مهربانی را نخوانید
به من ظلم و ستم کردید بسیار
طبیعت می شود یک باره بیمار
صدایم کن صدایم کن به گوشم
طنین زندگی را می فروشم
صدایم کن که من بس پر بهایم
یقین من هدیه از سوی خدایم
بدان این قصه را آنگه شوم شاد
که عالم را کنم من خوب آباد
جهان خوان کرم گردید یاران
پر از لطف و نعم گردید یاران
برای شکر الطاف الهی
نباید کرد مصرف با تباهی
جهان گردد پر از آثار رحمت
خدا افزون کند آثار برکت